کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 198

بند کردن-محکم کردن

خفگی-حالت فشردگی گلو و تنگی نفس

به کسی رفتن-به کسی شباهت داشتن

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد
رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

دست پاک-درستکار

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

 

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

چای نیک-قوری و کتری چای

چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود

آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

چین و چوروک-چین و شکن

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن

به خط کردن-به صف کشیدن

دل دل زدن-نفس نفس زدن-تپیدن شدید قلب

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)

 

جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

راه بردن-بلد بودن-دانستن-اداره کردن-سامان دادن

به دستبوس کسی رفتن-به خدمت کسی رفتن-شرفیاب شدن

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

راحت باش-خطابی به سربازان به هنگام آموزش نظامی برای اندکی استراحت

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

بده بستان-داد و ستد-معامله

دستکاری-دست بردن در چیزی

پول سیاه-سکه ای از نیکل و مس

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

چاخان-دروغ-دروغگو-چرب زبان

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

آکِله-جذام-زن سلیطه

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

 

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

اُق زدن(بالا آوردن)

پیش کردن گربه-راندن گربه

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

خوش آب و هوا-معتدل-کنایه از جایی که در آن وسایل خوشی فراهم باشد

دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن

 

با دم خود گردو شکستن-سخت شادمان و خوشحال بودن

 

پنزر- پندر

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

خل و ول-دیوانه-ساده لوح

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

حضرت عباسی-راست و درست

به هم زدن-قطع رابطه کردن

ذُق زدن-بهانه گرفتن و گریه کردن-نق زدن

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

حساب کشیدن-حساب خواستن

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید
خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند

خرده پا-کاسبان جزء و کم سرمایه

برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

زاچ-زائو

چله نشینی-خانه نشینی

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

جَلدی-بی درنگ-به چالاکی

ترید- تلیت
چارپایه-صندلی کوچک و بدون پشتی

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

جَخ-تازه-هنوز-فوقش

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

پِندِر-لوازم فرسوده و ناچیز و کم بها

تلخه-تریاک-سوخته

پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن

از بن ناخن(ذخیره، بندگی، اطاعت)

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

از نافِ جایی آمدن(کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن)

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن

ترید- تلیت

تلمبار- تل انبار

به کسی رفتن-به کسی شباهت داشتن

جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده

پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن
آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)
آب به ‌زیر کسی آمدن-سراسیمه شدن

آفتاب چریدن-بی‌کار بودن-چیزی برای خوردن نداشتن

دُم در آوردن-گستاخ شدن-پر رو شدن-جرات یافتن

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه

زینه-پله

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

چُس بی طهارت-آدم حقیری که پایش را از گلیمش بیرون می گذارد

جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار

آنکادر کردن-اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب

رودرواسی-رودربایستی

خواهر و مادر-عرض و ناموس-خانواده

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

دستشویی-توالت-مستراح
زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد

تاب بازی-بازی کردن با تاب

ازراه‌نرسیده-در همان لحظه‌ی رسیدن-به مجرد ورود

جوغ-جوی آب

ریق زدن-ریغ زدن

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
بی فکر-لاابالی-بی قید
 

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند
اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن(اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن)
خر چسونه-در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند-نام حشره ای است
خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

چار شاخ ماندن-بی حرکت ماندن به علت درد کمر یا از روی ترس یا تعجب

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

دندان شکن-قاطع-محکم

پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری

پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

بساز و بفروش-ساختن خانه ی بدون استحکام به قصد فروش

ترش کردن-عصبانی شدن

زانویی-زانو

خنگ-نادان-ابله-کودن

آفتاب‌زردی(غروب آفتاب)

حسرت به دل-آن که دیری است آرزوی چیزی را دارد

بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد

اوت کردن(بیرون انداختن، بیرون کردن)

دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی
چرک و خون-چرک آلوده به خون

دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

داد و قال-داد و فریاد-قیل و قال

روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید
به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)
آب اندام-زیبا تن و خوش‌رو

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

ریختن روی دایره-روی داریه ریختن

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

حلال-زن یا شوهر

دکان و دستگاه به هم زدن-سر و سامان یافتن-قدرت و ثروت پیدا کردن

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

ته دیگ-برنج برشته شده و چسبیده به ته دیگ و یا چیزی که زیر برنج در ته دیگ بگذارند

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا

درد دل-غم و اندوه درونی

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

پای چوب ایستادن-منتظر آغاز فروش در میدان یا بازار ماندن
خرده بُرده-مشکل-اختلاف

خِل-خلط بینی

رو نشان دادن-چهره نمایاندن

آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد)

چنگک شدن-چنگ شدن

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه

اهل حال(دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی)

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

 

دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

تخسی-شیطنت-شرارت-ناقلایی

برخورد-بهم خوردن-تصادف

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

 

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری

خِفت-نوعی گره

آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص

حرف مفت-سخن بی هوده و پوچ

رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن

دهن-واحد آواز خواندن

خوش سلیقه-خوش ذوق-نیکو طبع

بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

چول-بیابان

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

آدم بی‌خود(بی‌شخصیت و بی‌معنی)

بامبه-توسری
پیش کنار-بیضه-خایه
زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

آش شله‌قلمکار-بی‌نظم و قاعده

از دهان گنده‌تر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست

اتصالی کردن(در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن)

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

زندگی سگی-زندگی سخت و جان فرسا

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

چال-گودی-حفره

آبکش کردن(سوراخ سوراخ کردن)

خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری
استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

حالی کردن-فهماندن

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

تخسی-شیطنت-شرارت-ناقلایی

حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن

حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

دل تو ریختن-مضطرب و وحشت زده شدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

آدم ثانی-حضرت نوح

 

خرفت-نادان-ابله-کند ذهن

پراندن-بی اراده حرف درشت و بی جایی در سخن آوردن-گاه گاه در نهان تباهی کردن زن

زهره کردن-بسیار ترساندن

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن

در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته

تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

دستمالی-دست مالیدن

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

 

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟(چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟)

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد

زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر

حرف کسی را با شکر بریدن-انتقاد مودبانه از کسی که سخن آدم را قطع می کند

ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

خودمانی-صمیمی-یکدل

آتش بی‌باد-ظلم-می

از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است

 

جرینگ-صدای سکه های پول

پیش بها-بیعانه

اسپند روی آتش بودن(سخت نگران و دلواپس بودن، آرام و قرار نداشتن)

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن

زاغ چشم-کسی که چشمان آبی رنگ دارد

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

دست کم-حداقل

دَم کردن-ریختن آب جوش روی چای و مانند آن و حرارت دادن آن ها-گذاشتن برنج جوشانده بر روی آتش تا آب آن بخار شود

چیز-آلت تناسلی

ارواح شکمت(ارواح بابات)

دوسیه-پرونده

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب

دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی

آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد)

خِر-حنجره-گلو

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

چارلا-چهار لا-چهار تو

 

پِی-دنبال

از چاله در آمدن و به چاه افتادن(از باران به ناودان پناه بردن)

دستک-دفتر حساب

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن
بَر و بیابان-دشت و صحرا

پالان کسی کج بودن-پاکدامن نبودن-ناپارسا بودن

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی

 
تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

دزدکی-پنهانی-یواشکی-مخفیانه

خستگی در کردن-استراحت کردن

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

بامبه-توسری
خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

آتشخوار(ظالم، حرام‌خوار)

دود دادن-ضد عفونی کردن-گذاشتن گوشت و ماهی در معرض دود غلیظ برای فساد ناپذیر کردن آن

چاق شدن-بهبود یافتن-درمان شدن

آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

پیه آوردن-چاق شدن

زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

بی ریخت کردن-کتک زدن

از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)

چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

چپو-غارت-تاراج

آمیزقلمدون(میرزا‌بنویس، کاتب)

زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)

خایه مالی کردن-چاپلوسی کردن-نگا. دستمال ابریشمی داشتن

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

پای کسی را از جایی بریدن-آمد و رفت کسی را از جایی قطع کردن
در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد
به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

این مطلب را هم از دست ندهید :
قیمت سیمان

توجیهی-برنامه های توضیحی

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

خم شدن-دولا شدن

دانگی-انجام کاری با پرداخت سهم خود از هزینه ی آن

چِککی-فوری-به سرعت

چشم سفید-گستاخ-حرف نشنو-پر رو

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی

چِخ کردن-راندن سگ
 

خواب و خوراک-خورد و خواب

ازدست‌رفته(عاشق)

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

دهن کسی لق بودن-رازدار نبودن
خالی خالی-بدون چیز دیگری

آقا بالاسر-امر و نهی کننده و مراقب

پس مانده-ته مانده-به کنایه به زن طلاق گرفته گفته اند

بند آمدن-متوقف شدن

با محبت-زود جوش و مهربان

چشم و همچشمی-رقابت

دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر

آفتابی کردن-پدیدار کردن

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

پل کسی آن سر آب بودن-کار کسی بسیار خراب بودن

از آب درآمدن(نتیجه دادن، تربیت شدن، روشن شدن حقیقت)

باد به آستین انداختن-فخر فروختن-خودخواهی کردن

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن-کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

خیط شدن-نگا. خیت شدن

خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن

بز بگیر-کسی که همیشه به دنبال جنس ارزان یا معاملات پر سود است

دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن

از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

الم‌شنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)

چپه-کجی به یک سمت

تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل

اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن

جان جانی-صمیمی-یکدل

استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن

 

چاخان-دروغ-دروغگو-چرب زبان

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز

چوب سیگار-نی سیگار

دلسرد-ناامید-مایوس

چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

زبان چرب و نرم داشتن-گفتار خوشایند و فریبنده داشتن

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم

دستِ چپ-سمت چپ

اطفال باغ-گل‌های تازه

خواب و بیداری-در حالت بین بیداری و خواب

در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

پر زدن-به چیزی یا کسی اشتیاق فراوان داشتن

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

ته آواز-صدای نسبتن خوب

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

بگو مگو-جر و بحث-مشاجره
چِرت-حرف بی معنی و نامربوط

افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

جفت گیری کردن-جماع کردن حیوانات

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

اجل معلق(مرگ ناگهانی)

بابت-مورد-زمینه-موضوع

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

جایی-مستراح-توالت

ژله-لرزانک

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

تک پران-زن نانجیب
به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

رنگ دادن و رنگ گرفتن-رنگ به رنگ شدن

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

دیمی حرف زدن-سخن گفتن بدون اندیشیدن-حرف بی هوده و مفت زدن
زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا

حاضر کردن-از بر کردن-روان کردن

تو هچل-انداختن به دردسر انداختن-دچار مشکل کردن

 

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

جمع و جور-منظم و مرتب

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند

خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن

حرف کشیدن از کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن
چرک و خون-چرک آلوده به خون

بیخ خِر-بیخ گلو

 
دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد

جیره بندی-سهم بندی

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

از پشت کوه آمدن(بی‌خبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)
دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن
تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

خون دیدن زن-عادت ماهانه شدن زن

رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

چوب لای چرخ گذاشتن-سنگ پیش پا انداختن-ایجاد مانع کردن

 
روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن

دست و رو شسته-بی شرم-وقیح

پس افتادن-عقب افتادن اجاره و مانند آن-بهم خوردن حال کسی در نتیجه ی ترس

پیشی-گربه در زبان کودکان

چرک و خون-چرک آلوده به خون

روده گشاد کردن-سکسکه کردن

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب

زیر جلکی-پنهانی

چل پله-آب انباری که دارای چهل پله است

پیه سوز- پی سوز

خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

خشخاشی-نان خشخاش زده

اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)

چشم و دل پاک-کسی که به دیده ی بد به ناموس دیگران نگاه نکند

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

تا خوردن-کج شدن-خم شدن-انحنا برداشتن

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن

خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی

آب‌تنی(شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی))

چنار تجریش-متلک بد

چرخ پایی-چرخ خیاطی که با پا به حرکت می افتد

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند

جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن

چش-چشم
چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن

خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد

البرز-بلندقامت-دلیر

چاله میدان-نگا. چاله خرکشی

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

جِر جِر کردن-چیزی را پاره پاره و ریز کردن-مانند کاغذ و پارچه

رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن

حضوری-رو در رو

بی قواره-بد شکل

توی دل قند آب کردن-لذت بسیار بردن-شادی زیاد حس کردن

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

 
زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن
پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار

دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند

بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

 
آدم دو قازی(شخص بی‌سروپای بی‌ارزش)
جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز
دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی

خنگ-نادان-ابله-کودن
تک و دو-دوندگی-درماندگی

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه

راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو

دست اول-نو و تازه

اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))

 

بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

الف کوفی(چیز کج، آلت تناسلی)

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن

دخترینه-دختر-مونث
از آب درآمدن-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

 
دست کردن-دست فرو بردن

چاقالو-چاق-فربه

درز را آب دادن-از راه به در شدن

حمامی-گرمابه دار

چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن

پر افاده-متکبر-مغرور

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

ریختگی-ریزش

پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه

دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب

جُستن-چیز گمشده را یافتن

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

 
دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

بند آوردن-متوقف کردن

چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

پشته کردن-روی هم انباشتن

 

زیاده روی-افراط-اسراف

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

خندیدن تو روی کسی-به کسی که بسیار گستاخ است می گویند
انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

آسمان (و) ریسمان به هم بافتن(حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن)

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

دَم باریک-نوعی انبردست که نوک آن باریک و دراز است

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

جامغولک-حقه-حیله

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند
پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

دستِ راست-سمت راست

دست و پای خود را گم کردن-دست پاچه شدن

داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس
بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

 

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

جا گرفتن-مستقر شدن-پنهان شدن

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد

خواهر خوانده-دوست صمیمی
زمین گذاشتن سر-مردن

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

ادرار بزرگ(مدفوع)

زیر گرفتن-زیر کردن

پالان کسی کج بودن-پاکدامن نبودن-ناپارسا بودن

پس نشستن-عقب نشینی کردن

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

حق دادن-تایید کردن

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن
آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

بخت کسی گفتن-خدا برایش ساختن-شانس آوردن

 

ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن
رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

آفتاب‌رو(جایی که آفتاب بر آن بتابد)

برادر زاده-فرزند برادر

خرده مالک-مالک زمین کشاورزی کوچک

 
از جا پریدن(یکه خوردن، عصبی شدن)
آب به چشم آمدن(طمع کردن)

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

خرج کردن-هزینه کردن-صرف کردن
از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

چله دادن-برای مراسم چهلم مرگ کسی غذا دادن

 

آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت

باب-مرسوم-معمول

خانه زاد-نوکر-خدمت گزار

بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته

زبان در قفا-زبان پس قفا

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

چشم باباقوری-نابینا-کور
دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

خراب کردن-زرد کردن-آلودن لباس-نظم کار چیزی را به هم زدن

به خون کسی تشنه بودن-کینه ی کسی را سخت در دل داشتن-با کسی سر جنگ داشتن

پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن

دست و پا کردن-فراهم آوردن

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

زیر غلیانی-ناشتایی-غذای صیح-چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند

جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی

خوش دست و پنجه-نگا. خوش دست

چتری-به شکل نیم دایره-قوسی

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

 

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

دستمالی-دست مالیدن

به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن

دماغ تیز داشتن-شامه تیز داشتن

خاطر جمع-مطمئن

ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن

بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

خود را به آب و آتش زدن-به هر وسیله ای متوسل شدن-هر خطری را استقبال کردن

خدمت کسی رسیدن-به حضور کسی رسیدن-کسی را تنبیه کردن

چیله-هیرم-خاشاک

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

پیش-برنده-آن که جلو است

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

تاکسی تلفنی-نوعی تاکسی که تلفنی درخواست می شود
به حول و ولا افتادن-دستپاچه و مضطرب شدن-به تلاش و تقلا افتادن

اُزبَک-بی‌ریخت-ژولیده-ازخودراضی

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

چینه-دیوار گلی

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی

از خدا بی‌خبر(ظالم، نابه‌کار)

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری

خورده برده-ملاخظه و پروا

 

ازرق(چشم زاغ)

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)
از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن
خصوصی-مقابل عمومی

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

دفتر-جایی که دبیران-منشیان و کارمندان کار می کنند

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت

خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن

دله بازی-رفتار آدم دله

جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت

دستکاری-دست بردن در چیزی

پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن

اوضاع احوال(وضع و حال)

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

زهکونی زدن-تیپا زدن-اردنگی زدن

پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن

آب رفتن(بی‌اعتبار شدن، کوچک شدن)

آدم شش‌درچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)

پوست کندن-سخت تنبیه کردن
دُنگی-دانگی

تخم لق شکستن-فرصت دادن-رو دادن-کسی را به طمع انداختن

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق

بنگی-معتاد به حشیش

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

ریز-خرد-کوچک

چقال-مهمل بقال

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن