
مبانی زیانهای جمعی:/پایان نامه ضررهای جمعی
ژانویه 29, 2019-فلسفه و مبانی زیانهای جمعی
در محافل حقوق بشري بينالمللي، ديپلماتها از حقهاي نسل «اول»، «دوم» و «سوم» سخن ميگويند. حقهاي نسل اول همان آزاديهاي سنتي و امتيازات شهروندياند؛ مانند تساهل ديني، آزادي از دستگيري دلبخواهي، آزادي بيان، حق رأي و مانند آنها. حقهاي نسل دوم ادعاهاي اجتماعي اقتصادي هستند؛ مانند حق بر آموزش، مسكن، مراقبتهاي بهداشتي، اشتغال و سطح مناسب زندگي. اگر چه پنداشته مي شود حقهاي نسل دوم ادعاهاي بنياديتري هستند كه موجب پيدايش دولت مداخلهجو[1] ميشوند، آنها از لحاظ محتوا اساساً حقهايي فردي هستند. بدين معنا كه رفاه مادي هر مرد، زن يا فرزند بايد با آن حقها تضمين شود. در مقابل، حقهاي نسل سوم با اجتماعات يا كليت مردم، و نه فرد فرد اشخاص، سروكار دارند. آنها حق بر زيان اقليت، حق ملي بر حاكميت بر سرنوشت و حق بر منافع پراكندهاي چون صلح، سلامت محيط زيست و توسعه اقتصادي را در بر ميگيرند.
به رغم آنکه آرمانهاي یادشده همگي قابل تحسيناند، اما ادعاهاي نسل دوم و سوم بسيار اختلافياند. بسياري از نظريهپردازان بر اساس دلايل ماهوي فلسفي (اگر نه بر اساس دلايل تحليل مفهومي) معتقدند كه ادعاهاي جديد به جريان حاكم حق لطمه ميزنند. آن ادعاها از سوءاستفاده برخي ايدئولوژيگراها از مفهوم حق، كه به مبناي آزاديخواهانه حق چندان اعتقادي ندارند، برميخيزند.
به هرحال، درک مبانی زیانهای جمعی و فلسفه آن، نیازمند درک و دریافت مفهوم حق و نسل های آن در حقوق معاصر است. بنابراین، در ادامه به این بحث پرداخته می شود.
بند اول-مفهوم معاصر حق
در نيمه دوم قرن بيستم پس از فراز و فرودهاي فراوان در نهايت حقوق طبيعي انسان به عنوان منبع الهامبخشی برای حقوق بشر عصر حاضر پذیرفته شد و در اين مسير حقهاي مختلفي از جمله حق بر محیطزیست سالم در قالب نسلهاي حقوق بشري شكل گرفت. اگر چه نسل بعدي حقها توانسته است فهم حقوق بشر را آسان نمايد. علاوه بر اين، نسلبندي حق ها نشاندهنده ماهيت پويايي حقوق بشر است[2]. در ادامه به بیان سه نسل حق خواهیم پرداخت.
الف-نسل اول حقها
منشاء پيدايش تفكر اين نسل دغدغههاي حقوق مدرنيزه از يك طرف و تجربههاي تلخ قرون وسطايي با قرن جديد در مداخله بي حد و حصر و تجاوز دولتها به حقوق افراد بود.
در اين نسل فرض بر اين است كه اين افراد انسان هایي هستند كه جامعه را تشكيل ميدهند و اگر افراد انساني را از جامعه بيرون بكشيم واژه جامعه بيمعنا است. تفكر نسل اول ريشه در مفهوم حقوق فردي و آزادي عمومي دارد. حقوق اين نسل همان مجموعه حقوق مدني و سياسي را تشكيل ميدهد. از مهمترين اين حقها ميتوان از آزادي حق حيات، حق بر امنيت فردي، منع شكنجه، آزادي بيان، رفتوآمد، انتخاب محل سكونت، دسترسي به اطلاعات، آزادي انديشه و آزادي مذهب را نام برد.
خاستگاه حقوق نسل اول بها دادن به فرد تا حد آستانه در مقابل قدرت تعديل يافته سياسي و عدم مداخله دولت است. فردی که حقوق اوليه خويش را به هيچ قيمتي قابل معامله با دولت نميداند. شخصيت انساني و حمايت از موجوديت، آزادي و منافع وي از اهميت والايي برخوردار است. اين حقوق در اعلاميه حقوق بشر و شهروند فرانسه رخنه كرد و باعث ترويج ليبراليسم گرديد. مهمترين ويژگي اين حقوق تأكيد بر حقوق فردي است. تا حدي كه اين حساسيت باعث شده كه در هيچ كدام از مواد اعلاميه حقوق بشر و شهروندي فرانسه نشان و اشارهاي به گروه، جمع و مؤسسه و سنديكا نشده، حقوقي كه در اين اعلاميه مورد تأكيد است حقوق آزاديهاي فردي است. حقوقي كه اساساً از دولت ميخواست تا از مداخله در قلمرو شخصي و حقوقي افراد اجتناب ورزد[3].
[1] – Interventionist
[2] – سيدمحمد، هاشمي، حقوق بشر و آزاديهاي اساسي، نشر ميزان، چاپ دوم، 1390، صص 83-53
[3] – رها، زهادي، مهدي، ذاكريان، مفاهيم كليدي حقوق بشر بينالملل، نشر ميزان، چاپ اول، 1383، ص226
لينک جزييات بيشتر و دانلود اين پايان نامه:
ضررهای جمعی در مسئولیت مدنی