
پایان نامه درباره امام صادق
دسامبر 29, 2018 مشترک نداشته باشند آیا میتوانند عقد نکاح را فسخ نمایند؟
2-نظر فقهای امامیه
به نظر اغلب فقهای امامیه صغیرین بعد از رسیدن به سن بلوغ فاقد خیار فسخ نکاح میباشند. در این خصوص برخی از فقهای امامیه دیدگاههایی به شرح ذیل دارند:
1-“اگر عقد به وسیله پدر یا جد از صغیر یا صغیره با مراعات آنچه که رعایتش واجب است واقع شود بعد از بلوغ آنها حق فسخ ندارند بلکه بر آنها لازم میباشد”187.
2-“تثبت ولایه الأب والجد للاب علی الصغیره… وحینئذ لاخیار لها لو عقداها او احد هما بعد بلوغها علی اشهر الروایتین… و کذا لوزوج الاب او الجد الصغیر لزمه العقد و لا خیار له مع بلوغه و رشده علی الاشهر”188.
اما در میان فقهای امامیه نظرات مخالفی نیز مطرح گردیده است به طوری که “گروهی از فقها از جمله ابن براج، ابن حمزه، ابن دریس حلی و نیز شیخ طوسی معتقدند که پسر صغیر پس از بلوغ حق خیار دارد”189.
از نظرفقه امامیه زنان ثیب (زنانی که قبلا ازدواج کردهاند و سپس تفرق حاصل شده) خود عهدهدار و مالک امور ازدواج خویش هستند، اما کودکان و دختران باکره باید اجازهی ولی خود را در مورد ازدواج کسب کنند. در نزد فقیهان امامیه فقط پدر و جد پدری بر ازدواج مولی علیه خود ولایت دارند و برای اثبات این مطالب، به دو گونه استدلال پرداختهاند:
1- ولایت در ازدواج ازنگاه عقل و عرف
2- دلایل شرعی و نقلی تعیین ولی در ازدواج از منظر فقه امامیه
3- ولایت درنکاح از نگاه عقل و عرف:
می دانیم که نکاح امر بسیار مهمی است و باید دقت و وسواس بسیاری در مورد این امر صورت گیرد تا بعدها موجب عواقب سوء حاصل از بیدقتی، دچار نشود و این عاقبت ناگوار دامن گیر خانواده و تبع آن جامعه نشود پس باید در این امر مشورت و بررسی فراوانی صورت گیرد و بهترین مشاور اولیاء هستند یعنی پدر و جد پدری چرا که اینان حامی و دلسوز و امین هستند از این رو میبینیم تمامی فقیهان از تمامی فرقهها و احادیث موجود، بر ضرورت ولایت پدر و جد پدری در امر ازدواج صغار تأکید دارند.
پس نتیجه میگیریم ولایت پدر و جد پدری اجماعی است.
4- دلایل شرعی و نقلی تعیین ولی در ازدواج صغیر از منظر فقه امامیه
از دیدگاه فقیهان امامیه در مورد ازدواج صغیره و بکر بالغه، تنها پدر و جد پدری ولایت دارند، به دلیل اینکه:
اولاً: ولایتشان اجماعی است.
ثانیاً: به دلیل احادیثی که نقل شده است.
ثالثاً: در احادیثی که مطلق ولی را ذکر کرده است بدون تعیین اشخاص و عناوین.
مانند حدیث منقول از ابن عباس که میگوید: ولایت پدر و جد پدری متیقن است و اثبات ولایت بقیه نیاز به دلیل دارد در حالی که دلیلی موجود نیست.حال به بررسی چند روایت میپردازیم:
1- محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن علی بن الحکم عن علاء بن رزین عن ابی یعفور عن ابی عبدالله (ع) قال: (لا تزوج ذوات الاباء من الابکار الا باذن آبائهن)190.
از امام جعفر ابن محمد الصادق (ع) نقل شده است که فرمودند:
دختران باکرهی دارای پدر نمیتوانند ازدواج نمایند مگر با جازه پدرانشان.
از این حدیث دو مطلوب فهمیده میشود: نخست: اینکه دختران باکره در امر ازدواج، نیازمند اجازه ولی هستند و دوم: اینکه اگر پدر و جد پدری نداشتند خودشان عهدهدار ازدواج خود هستند.
2- عن داود بن سرحان، عن ابی عبدالله (ص) فی رجل یریدان یزوج اخته قال: “یؤامرها فان سلتت فهو اقرارها و ان ابت لم یزوجها و ان قالت: زوجنی فلانا فلیزوجها ممن ترضی و الیتیمیه فی حجر الرجل لا یزوجها الا برضاها”191.
از امام صادق (ع) نقل شده است، در مورد مردی که میخواست خواهر خود را شوهر دهد فرمود: از دختر اجازه بخواهد اگر سکوت کرد همان اقرار اوست و اگر امتناع نمود نباید شوهر دهد و اگر گفت: مرا به فلانی شوهر ده، باید به طرف مورد نظرش شوهر دهد. دختر یتیمی در دامن مردی دیگر را نمیتوان شوهر داد مگر با رضایت خودش.
از این حدیث متوجه میشویم که برادر بر خواهر خود ولایت ندارد.
3- از امام صادق (ع) سؤال شد چه میگویید در مورد دختر صغیره ای که عمویش شوهرش داده و چون بزرگ شده از ازدواج امتناع نموده است؟ امام با خط خود نوشتند: او را نمیتوان اجبار کرد، امر، امر خود اوست.192
از این احادیث متوجه میشویم که از دیدگاه فقیهان امامیه اولیای ازدواج، تنها پدر و جدر پدری هستند و هیچ کس از خویشاوندان حتی مادر که طفل را به دنیا میآورد و بیشتر از هر کس دیگری برای او زحمت میکشد حق ولایت بر طفل صغیر را ندارند هر چند که گفته شده در نبود پدر و جد پدری مستحب است با برادر مشورت شود، که در این مورد هم، همان طور که میدانیم مشورت با واگذاری ولایت بسیار متفاوت است، چرا که در مورد هر چیزی که پیش بیاید با هر کسی میتوان مشورت کرد چه آن شخص برادر باشد یا بیگانه.