
منزلت اهلبیت (علیهم السلام) در نگاه ابنحنبل و ابنتیمیه- قسمت ۳۳
اکتبر 7, 2020بلاذری بیعت اکثریت صحابه و امت را با علی (علیه السلام) بعد از قتل عثمان تایید میکند و بیان مینماید که اولین صحابی که بیعت کرد طلحه بن عبدالله بود. [۶۴۷]
متقی هندی متوفای ۹۷۵ بهاجماع و بیعت اکثریت مسلمین و صحابه موجود در مدینه با طوع و رغبت نسبت به علی (علیه السلام) صحه میگذارد و این نقض آشکار نظر تفریطی ابنتیمیه است. او از فرزند امام علی (علیه السلام) ابنحنفیه نقل میکند وقتی مردم برای بیعت اجتماع کردند، گفتند چارهای جز این نیست که مردم باید امامی داشته باشند و برای امامت شایسه تر از شما کسی را نمیشناسیم و از شما کسی به سبقت در اسلام و نزدیکتر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود ندارد و گفتند هیچ کاری انجام نمیدهیم تا با تو بیعت کنیم و دست او را به قصد بیعت در دست گرفتند. [۶۴۸]
انعقاد امامت حضرت علی (علیه السلام) با مواضع تصریحی ابنتیمیه بدون خدشه است. هم اکثریت مسلمین با ایشان بیعت کردند و هم بیعت اهل شوکت حاصل شد.
ابنتیمیه معتقد است علی در مدت خلافتش خود را امیرالمومنین نامید و مسلمین هم او را امیرالمومنین نامیدند ولی همراهان معاویه که به همراه معاویه میجنگیدند بهاین لقب مقر نبودند و با وجود اعتراف بهاینکه در بین مسلمین با فضیلت تر از علی نیست به اطاعت او در نیامدند. [۶۴۹]
در عبارت فوق ابنتیمیه به اقرار دشمنان علی (علیه السلام)، به افضلیت حضرت صحه میگذارد. پس عدم ورود آنها در اطاعت ولی و امام مورد پذیرش امت و مستقر، فتنه گری غیر قابل دفاع است.
ابنتیمیه در مورد ادعای عدم بیعت اکثریت در موارد متعددی گرفتار تناقض شده است. او با توصیف فضای ملتهب بعد از قتل عثمان به دوران تفرقه قلوب، انبوهی مشکلات، ظهور اشرار و ذلت نیکان و تلاش برای فتنه گری، به بیعت عموم با علی (علیه السلام) تحت عنوان «فبایعوا امیرالمومنین علی بن ابی طالب» بهصورت نمایان اعتراف میکند. [۶۵۰]
ابنتیمیه در بیانی روشن کراهت اهل شام را در بیعت با علی (علیه السلام) بهصورت تلویحی بیارزش قلمداد میکند.
مقایسه اکراه پذیرش ولایت امیرالمومنین با اکراه پذیرش نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بسیار لطیف و معنی دار است. با کراهت عدهای در پذیرش، امامت امامی مخدوش نمیشود خصوصا در زمانی که همه به شایستگی امامت امام مستقر معترف باشند.
دو گروه (اهل شام و جمل) هرگز با علی بهاین دلیل مخالفت نداشتند که غیر از او کسی حق امامت داشت هرچند عدهای از امامت علی کراهت داشتند، کراهت عدهای در دوره هر چهار خلیفه بود،این نوع نارضایتی اجتناب ناپذیر است حتی عدهای از نبوت محمد (صلی الله علیه و آله) کراهت داشتند، پس چگونه در مورد خلافت امامت خلفا نباشد. [۶۵۱]
ابنتیمیه در یکی از نوشتههای خود اطاعت شامیان از امام علی (علیه السلام) را واجب میداند و علت نبرد حضرت با آنان را در استنکاف از اتیاناین واجب ارزیابی مینماید.
علی و یارانش بهاین نتیجه رسیدند که اطاعت و بیعت علی بر مخالفین شامی واجب است چرا که مسلمین نمیتوانند یک خلیفه بیشتر داشته باشند و شامیان از او اطاعت نمیکردند و زیر بار این واجب نمیرفتند و یاران علی اهل شوکت و قدرت بودند با آنان جنگیدند تااین واجب را انجام دهند و اطاعت و بیعت جماعت حاصل شود.[۶۵۲]
ابنتیمیه در جایی تصریح میکند کسی هم ردیف امام علی (علیه السلام) نبود و خلافت برای غیر ایشان بعد از قتل عثمان بهدلیل انبوه فضایلی همانند سابقه در اسلام، علم، دیانت، شجاعت و سایر فضایل معروف و آشکارش، جایز نبود. [۶۵۳]
روند منطقی مباحث مطروحه ابنتیمیه در موضوع بیعت در زمان امام علی (علیه السلام) اعتراف اجباری به انحراف کارشکنان در بیعت و حقانیت جبهه علوی است. زیرا مسلمین یک خلیفه بیشتر نمیتوانند داشته باشند. بیعت و اطاعت و خیر خواهی از خلیفه واجب است. [۶۵۴] غیر از علی (علیه السلام) بعد از قتل عثمان کسی نه لیاقت و نه ادعای خلافت داشت. نتیجه طبیعی این روند ضرورت و تعین امامت امام علی (علیه السلام) و وجوب بیعت و اطاعت و انتصار ایشان است و کارشکنی رویهای متمردانه و خارج از عرف مقبول دینی و مبانی پذیرفته شده ابنتیمیه و اهلسنت است.
با تصریح علمای مشهور اهلسنت به بیعت قاطبه مسلمین با علی (علیه السلام) و وجوب انتصار حاکم مستقر اسلامی، عدم همراهی شامیان عملی مذموم و در جهت تضعیف حاکمیت و وحدت اسلامی مورد اهتمام در دین است.
۳-۴- جنگ برای حکومت یا دیانت:
تعابیری که در جامعه شیعه دون شان و استخفاف منزلت ائمه (علیهم السلام) بهحساب میآید، در نزد اهلسنت اینگونه نیست. آنان به عصمت غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعتقاد ندارند و تمام اصحاب را از نقطه نظر اثباتی قابل لغزش میدانند و با احتمال و ارتکاب خطا بهخاطر عواملی قابل بخشش میدانند و بهلحاظ ثبوتی معتقدند تمام آنها مورد بخشش قرار گرفتهاند.
ابنتیمیه در این مورد معتقد است اهلسنت و جماعت و پیشوایان دین به عصمت فردی از اصحاب و نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سابقین در اسلام و دیگران معتقد نیستند بلکه ارتکاب گناه را برای آنها جایز میدانند و معتقدند خداوند آنها را بهواسطه توبه میبخشد و درجات آنها را بالا میبرد و آنان بهخاطر نیکوکاریهای محو کننده گناه و اسباب دیگر مورد بخشش قرار گرفتهاند. [۶۵۵]
ابن فوزان از علمای وهابی معاصر ارتکاب خطای کبیره و صغیره را بر صحابه روا میداند:
اهلسنت به عصمت فردی از صحابه از گناهان کبیره و صغیره معتقد نیستند بلکه فی الجمله گناه را بر آنها روا میدانند و معتقدند بهدلیل سابقه در اسلام و حسناتی که انجام دادهاند بخشیده میشوند. [۶۵۶]
پس از این تمهید به موضوع مورد بحث در مورد حکومت امام علی (علیه السلام) باز میگردیم.
در مطالب منقول ابنتیمیه از روش مقایسه ناروا استفاده شده و برای تبرئه عثمان از انتقادها، موارد مشابه به علی (علیه السلام) تسری یافته و در کنار آن ادعای بزرگی صورت گرفته است. او معتقد است اگر عذر علی در موارد انتقاد مخالفین پذیرفته شود بهطریق اولی عذر عثمان پذیرفتنی است. چون علی برای ولایت جنگید و بهاین خاطر مردم زیادی کشته شدند و در حکمرانی او با کفار جنگی نشد و سرزمینی فتح نگردید و مسلمین به خیر زیادی نرسیدند و از نزدیکان خود به ولایت گماشت پس گماشتن نزدیکان به امور حکومتی بین او و عثمان مشترک است و گماشتگان عثمان اطاعت پذیرتر و از شر دورتر بودند، اما اگر در مورد اموال اعطایی عثمان به نزدیکانش ایراد وارد باشد این ایراد قابل تاویل است به همان دلیلی که خونهای ریخته شده در زمان علی تاویل میشود و مسئله خون بزرگتر و مخاطره آمیز تر از اموال است. [۶۵۷] همه شواهد تاریخی اثبات میکند تمام زندگی پر بار علی (علیه السلام) از اوان جوانی تا شهادت در مبارزه بی امان با کفار و تثبیت اسلام و حفظ سنت نبوی (صلی الله علیه و آله) سپری شده است. کشور گشایی صرف بدون ساز و کارهای لازم و مورد قبول اسلام بالضروره نمیتواند در راه ترویج اسلام واقعی باشد و اگر فرصتی در دوره خلافت ایشان پیش نیامد قدحی بر ایشان وارد نیست.
ابنتیمیه در جهت ایجاد حساسیت نابجا نسبت به خونهای ریخته شده در جنگهای تحمیلی داخلی در زمان حکومت علی (علیه السلام) و مبتنی بر اجتهاد ایشان مینویسد: «معلوم ان الدماء الکثیره التی سفکت باجتهاد علی و من قاتله لم یسفک مثلها من دماء المسلمین». [۶۵۸]
او در ادعایی گزافی و نابجا، ستیز علی (علیه السلام) با دشمنانش را که بارها خودش به ناحق بودن آنها و حقانیت حضرت اعتراف کرده است، برای ولایت و سلطه ظاهری و نه برای اهداف دینی میداند: «یری بان قتال علی کان لاجل الولایه- السلطه- و لیس لاجل الدین». [۶۵۹]
ابنتیمیه قتال ابوبکر با مانعین زکات را متفاوت از جنگ علی (علیه السلام) با مخالفین میداند و آن را به امر خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) و در جهت دینی، اما برخورد علی (علیه السلام) با مخالفین غیر خوارج را برای حکومت و امارت معرفی میکند که این بر داشت نادرست با واکنش اندیشمندان دیگر اهلسنت مواجه شده است.
اسماعیل فرج در نقداین نظر ابنتیمیه مینویسد:
بین بر خورد علی و ابوبکر در مورد مخالفین تفاوتی نیست. ابنتیمیه یکی را میپذیرد و دیگری را مورد مناقشه قرار میدهد. زیرا مانعین زکات در زمان ابوبکر با عدم پرداخت مالی در جهت تضعیف دولت و حکومت گام برداشتند و برخورد با آنان برای تثبیت حکومت بود.این امر در زمان علی (علیه السلام) نیز اتفاق افتاد و تفاوتی از این حیث وجود ندارد. [۶۶۰]
ابنتیمیه در نقد نظر شهرستانی در ملل و نحل در خصوص یکی از مهمترین اختلافات صدر اول که موضوع امامت است مطالب در خور نظری را بیان میکند که نقیض ادعایی است که میگوید جنگ امام علی (علیه السلام) برای امارت و حکومت بود.
شهرستانی در مورد اختلافات مسلمین در صدر اسلام اختلاف پنجم را در امامت میداند که بزرگترین اختلاف بود چون در طول زمان در مورد هیچ مسئله دینی بهاندازه امامت شمشیر کشیده نشده است. [۶۶۱] ابنتیمیه در نقد این نظر منکر جنگ برای امامت و حکومت است و دلیل آن را ناشی از سوء تفاهم میداند.این نظر مخالف با ادعای جنگ برای حکومت است. او معتقد است جنگی که در زمان علی اتفاق افتاد برای امامت نبود.
اهل جمل و صفین و نهروان برای انتصاب امامت فردی غیر از علی جنگ نکردند. معاویه و طلحه و زبیر ادعا نکردند که امام هستند، پس کسی قبل از حکمین امامی نصب نکرد که در موضوع اطاعت و فرمانبری با علی جنگ کند و کسی ایرادی در جواز خلافت او نداشت. [۶۶۲]
سپس بهدلیل مبهم جنگها اشاره میکند: «جنگ در زمان علی از منظر بسیاری از علما بر اساس فتنه بود و از باب جنگ اهل عدل و بغی بود و جنگی بود با تاویل که به جواز اطاعت غیر امام مبتنی بود و نه به یک قاعده دینی». [۶۶۳]
بعد ضمن اعتراف به تقدم علی (علیه السلام) بر دیگران و بی مانندی او، براذعان همگان بهاین مطلب صحه میگذارد. او بر عکس اندیشه شهرستانی معتقد است اولین شمشیری که در قواعد دینی کشیده شده شمشیر خوارج بود و آنان اقوالی را بیان کردند که صحابه در آن دچار اختلاف شده و برای آن به نبرد پرداختند. آنان همان کسانی هستند که احادیث متواتر پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خروجشان از دین تاکید دارد. ابنتیمیه سپس اضافه میکند علی با کسی برای امامت نجنگید و کسی هم با او برای خود امامت نبرد نکرد و کسی هرگز در زمان خلافتش ادعا نکرد از او به خلافت استحقاق بیشتری دارد. طلحه، زبیر، عائشه، معاویه و اصحابش و خوارج چنین ادعایی نداشتند. در پایان ابنتیمیه میگوید همه امت معترفند بعد از قتل عثمان علی همانند نداشت«کل الامه کانوا معترفین بفضل علی و سابقته بعد قتل عثمان و انه لم یبق فی الصحابه من یماثله فی زمن خلافته». [۶۶۴]
با این بیان جنگ برای حکومت موضوعیت ندارد و ابنتیمیه درگیر تناقضی آشکار در این مورد شده است. ابنتیمیه در جایی به افضلیت امام علی (علیه السلام) بعد از خلفای سه گانه اعتراف میکند و نتیجهای برعکس ادعای جنگ حضرت برای خلافت میگیرد و جنگ را بهخاطر شبههای میداند که بر مخالفین عارض شد.[۶۶۵]
ابنتیمیه در مطلبی جالب نظر جنگ جمل و صفین را غیر اختیاری میداند، بنابر این جنگ در این موارد نمیتواند برای ولایت و حکومت باشد. تکلیف جنگ نهروان را خود ایشان قبلا مشخص کرده است که بهامر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) انجام شده است.[۶۶۶]
پس قتال امیرالمومنین نمیتواند برای امارت و حکومت باشد چون به اعتراف ابنتیمیه قصد و اختیاری برآیاین کار نبوده است.
ابن ابی الحدید متوفای ۶۵۶ در توضیح قسمتی از کلام امام علی (علیه السلام) در خطبه سوم نهج البلاغه در مورد دلیل قبول دعوت مردم برای خلافت یعنی جمله معروف« َلوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا»پذیرش حکومت را امر دینی و از باب وجوب نهی از منکر میداند که پذیرش و استمرار آن یک فریضه دینی است. چون با حضور مردم و انعقاد بیعت وفاداری به مفاد آن واجب میشود و در پرتو حکومت مشروع اسلامی مورد حمایت امت از تعدی ظالم ممانعت به عمل میآید. [۶۶۷]
او در ادامه مینویسد:«هذا إشاره إلى ما یقوله أصحابنا من وجوب النهی عن المنکر عند التمکن». [۶۶۸]بی اعتنایی حضرت علی (علیه السلام) به دنیا و حکومت در زندگی و ممشای ایشان مشهود و مورد تایید برخی دانشمندان اهلسنت است. حضرت حکومت ظاهری را بی ارزش تر از آب دهان بز معرفی میکند. «لوجدتم هذه الدنیا عندی أهون من عطسه عنز». [۶۶۹]
برای این مرد عظیم دنیا هدف میانی هم محسوب نمیشود و ارزش آن را ندارد که برای وصول بهآن اقدام به جنگ نماید.
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |