
مداخلات مبتنی بر حضور ذهن
آگوست 12, 2018مداخلات مبتنی بر حضور ذهن
الف) پذیرش و تعهد ([1]ACT): نظریه پذیرش و تعهد را مبتنی بر “تعریف رفتاری مدرن از حضور ذهن که برپایه یک نظریه قابل آزمون استوار شده است”، توصیف کردند (فلچر و هایس، 2006). در این روش درمانی تصور میشود که رنج بردن از فرایند کلامی بهنجار به وجود میآید. بنابراین این درمان به یک نظریه پایهای خوب پژوهش شده زبان- نظریه قالب ربطی[2]– مرتبط است (هیز، 2004). بر طبق نظریه قالب ربطی، رنج از فرایندهای بهنجار کلامی ناشی میشود، زیرا موجودات ناطق قادرند تا تجربیات آزارندهشان را بازسازی کنند و از زبان در هر بافت محیطی استفاده کنند. چنین رنجی به وسیله امتزاج شناختی گسترش مییابد. تسلط زبان، رویدادهای احتمالی را بیش از اندازه هدایت میکند چنانچه رفتار به جای اینکه به وسیله بافت محیطی تنظیم شود به گونهای کلامی تنظیم شود، اشخاص در عوض زیستن در زندگی در سرهایشان زندگی خواهند کرد. رنج بردن ممکن است بیشتر به سبب تلاش برای اجتناب تجربی یا تلاش برای اجتناب کردن از تجربه درونی (به عنوان مثال هیجانات، افکار، احساسات) گسترش یابد. به دلیل اینکه تجربیات خصوصی اغلب با تاریخچه شخصی (مثلاً یک خاطره) در ارتباط هستند بنابراین اجتناب تجربی تجربیات خصوصی معمولاً کارایی ندارد. تلاش عمده برای اجتناب از تجربه خصوصی درونی احتمالاً سبب فراخوانی خاطره آن تجربه میشود (به عنوان مثال فکر”مضطرب نباش” اضطراب را به یاد فرد میآورد). در مجموع اجتناب تجربی یک انحراف از عمل مؤثر در محیط جاری است (هیز، 2002).
هدف فنون درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ایجاد نوعی انعطاف پذیری روان شناختی است. فرایند ACT با آشکارسازی هزینههای انعطافناپذیری روانشناختی و منابع آن به خصوص امتزاج شناختی و اجتناب سروکار دارد. همچنین یادگیری را در چگونگی پذیرش و انفکاک[3] در زمینههای گوناگون (هیجانات، خود، افکار، احساسات) که انعطافناپذیری روانشناختی جنبه غالب آنها می باشد، درگیر میسازد (هیز و همکاران، 2004).
در ACT، 6 راهبرد درمانی جامع وجود دارد که 4 تا ازآنها (تماس با لحظه حاضر، پذیرش، انفکاک شناختی[4]، خود به مثابه بافت[5]) به راهبردهای کارکردی ذهن آگاهی مشهور هستند. تماس با لحظه حاضر و پذیرش، به آگاهی پذیرا و غیرقضاوتی که از مفاهیم کلیدی ذهن آگاهی مدرن هستند، مربوط میشوند. انفکاک شناختی به نوعی هویتزدایی از افکار اشاره دارد که در نتیجه تمریناتی که به طور مستقیم رابطه مراجع را با افکارش هدف قرار میدهند، حاصل میشود. خود به مثابه بافت، یکی از ویژگیهای ACT است که به یک تغییر نظرگاهی اشاره دارد که در آن مراجع ترغیب میشود تا به بررسی و رد فرضهایی درباره ماهیت و پیوستگی خود تجربه شده، بپردازد (مک، 2008).
به عنوان یک مداخله رفتاری ACT در بسیاری از تمرینات پیش از آنکه به درمانهای شناختی شباهت داشته باشد به درمانهای روانپویشی شباهت دارد؛ زیرا در عوض داشتن روشهایی که ویژه اختلالات تشخیصی باشند، رویکردش به افراد را در سطح فرمولبندی شخصی سازماندهی میکند (همان منبع).
با وجود این به واسطه نظریهپردازی کلاکستون[6]، براساس سازههای عصب روانشناختی، وی تلاش کرد تا به اصول اولیه برگردد و به این سوال پاسخ دهد که “حضور ذهن از کجا میآید و نشأت میگیرد؟ مغز (ذهن) آن را چگونه انجام میدهد؟”، بائر و همکاران (2006) یک فرمولبندی مبتنی بر کار کاباتزین (1990) درباره حضورذهن به کار بردند. حضورذهن، کاباتزین از اعمال و تمرینات مراقبه بودیسم نشأت گرفته است، که بعداً سکولاریزه شده تا برای گستره وسیعی از مردم، به ویژه آنهایی که از رنجها و پریشانیهای روانی یا جسمی رنج می برند، قابل قبول باشد. این رویکرد به عنوان کاهش استرس مبتنی بر حضورذهن (MBSR ) نامیده شده است.
ب) شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن (MBCT): درمانشناختی مبتنی بر حضور ذهن از MBSR نشأت گرفته است. سگال و همکاران (2002)، ساختار 8 هفتهای و تمرینات حضور ذهن برنامه آموزشی کاهش استرس بر مبنای حضورذهن را برای کمک به افرادی که از دورههای افسردگی عمده رنج می بردند با شناخت درمانی ترکیب کردند. موضوع مداخله آنها مبتنی بر همسویی بین کارکردهای درمانشناختی در کمک به بیماران برای تمرکززدایی یا فاصله گرفتن از افکار و هیجانات منفی و کارکرد تمرین حضورذهن در ایجاد آگاهی غیرقضاوتی و پذیرش همه تجربیات از جمله افکار، میباشد. در شناخت درمانی سنتی محتوای افکار غیرمنطقی را به منظور تغییر آنها مورد آزمون قرار میدهد. هنگام تلاش برای تغییر محتوای افکار، رابطه افراد با افکارشان نیز ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد. در مجموع، تشخیص افکار منفی به افراد کمک می کند تا در دیدگاهشان نسبت به افکار و احساسات منفی شان تغییر ایجاد کنند.
اگرچه این روش از روش کاهش استرس بر مبنای حضور ذهن اقتباس شده است، با وجود این، در چندین موضوع عمده با روش MBSR متفاوت است. اول اینکه این روش بر روی جمعیت خاصی متمرکز است. این موضوع سبب ترکیب موضوعات آموزشی بسیار ویژه و میزانسازی دقیق تمرینات شده و مسیر را برای بیرون ویژه و میزانسازی دقیق تمرینات شده و مسیر را برای بیرون کشیدن مرتبطترین تجربیات و دانش بالقوه جهتدهی میکند. دوم اینکه روش شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن محور آموزشهای فوق را دستهبندی و منظم مینماید. این موضوع میتواند سبب حمایت بیشتر از مربیان مبتدی شده و همین طور میتواند تکرارپذیری مداخلات در مطالعات پژوهشی را نیز امکانپذیر کند. این دو ویژگی شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن سبب شده است تا این روش برای دامنه وسیعی از جمعیتها و اختلالات در حال رشد سریع شامل کودکان، افراد مسن، بازماندگان حوادث، اختلال دو قطبی، اختلال تبدیلی، اختلال خوردن، اختلال اضطراب منتشر[7]، رفتار خودکشیگرا، اعتیاد و اختلالات خلق کار کرده شود (مک کوون[8]، 2010). با وجود این، در MBCT از بسیاری از مؤلفههای کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن از قبیل تمرین کشمش، وارسی بدن، مراقبه نشسته و یوگا استفاده میشود. همچنین از تمرین حضورذهن در زندگی روزمره مثل حضورذهن هنگام قدم زدن، مسواک زدن، حمام کردن و رانندگی کردن نیز استفاده میشود. MBCT مانند MBSR شامل پایش رویدادهای دلچسب و غیردلچسب نیز میباشد. با این همه در این روش اطلاعات آموزشی به جای استرس بر افسردگی متمرکز هستند (بایر، 2006).
پ) رفتار درمانی دیالکتیکی[9] (DBT): رفتار درمانی دیالکتیک به وسیله کارهای لینهان[10] در رفتار درمانی شناختی برای افرادی با رفتارهای خود آسیبرسان و خودکشیگرا به وجود آمد (میلر[11]، 2007). کاربرد درمانهای شناختی- رفتاری در خصوص افراد دچار اختلال شخصیت مرزی سبب تغییرات زیر بنایی در این نوع رویکردها شده است. در رفتار درمانی دیالکتیک 4 زمینه مورد تأکید قرار گرفتهاند که با وجود جدید نبودن، توجه چندانی از سوی رویکرد شناختی-رفتاری سنتی دریافت نکرده اند:
1) تأکید بر پذیرش و محترم شمردن رفتار همان طور که در لحظه روی میدهد،
2) تأکید بر تغییر رفتارهایی که از سوی بیمار یا درمانگر مانع روند درمان میشوند،
3) تأکید بر رابطه درمانی،
4) تأکید بر فرایندهای دیالکتیکی درمان همچنین در رفتاردرمانی دیالکتیکی پذیرش رفتار کنونی و موقعیت بیش ازسایر درمانهای شناختی رفتاری مورد توجه قرار گرفته است.
اگرچه پذیرش مراجعان همانطوری که هستند برای هر درمان موفق امری ضروری است، با وجود این، در رفتار درمانی دیالکتیک تأکید بر ضرورت آموزش مراجعان به قبول خود و دنیای خود همانطور که در لحظه هستند، یک امر کلیدی است. تمرکز بر پذیرش در این رویکرد تلفیقی از تعلیم روانشنای شرقی (ذن بودیسم) و رویکردهای غربی روان درمانی است (لینهان، 1993، به نقل از گاندرسون[12] و هافمن[13]، 2005) .
به طور کلی این روش یک درمان مبتنی بر دستورالعمل[14] است که هدف درمان کاهش رفتارهای تهدیدکننده زندگی، رفتارهایی که با فرایند درمان تداخل میکنند و اصلاح رفتارهایی که به گونهای معنادار به کیفیت زندگی آسیب میزنند، میباشد. در رفتار درمانی دیالکتیک تصور میشود که ماهیت اختلال شخصیت مرزی ناشی از تلاش برای تغییر تنظیم معیوب هیجانات است که از حساسیت بیولوژیکی در تلفیق با فقدان تأیید هیجانی در محیط اولیه ناشی میشود (گاندرسون و هافمن، 2005). لینهان (1993، به نقل از گاندرسون و هافمن، 2005)، اصطلاح دیالکتیک را برای توصیف رویکرد درمانی که در تلاش است تا تضادها را در یک بافت ترکیبی آشتی دهد، ارایه کرد. یکی از مهارتهایی که این امر را ممکن میسازد، حضورذهن است. حضورذهن از طریق سه مهارت “چه” (مشاهده، توصیف و مشارکت) و سه مهارت “چگونه” (ایجاد یک موضع غیر قضاوتی، تمرکز روی یک چیز در لحظه و مؤثر بودن)، موجب تلفیق ذهن عقلانی [15]با ذهن هیجانی [16]و سبب به وجود آمدن ذهن خردمند [17]میشود.
مهارتهای حضورذهن، موفقیت در روابط بین فردی اثربخش، تنظیم هیجان و تحمل پریشانی را ممکن میسازند. مهارتهای حضورذهن در دو یا سه جلسه گروهی آموزش داده میشوند و هنگامی که مدلهای جدید معرفی میشوند، دوباره مرور میشوند. مهارتهای حضورذهن در هر چهار شیوه آموزشی (روابط بین فردی مؤثر، تحمل پریشانی، تنظیم هیجان و ذهن آگاهی)، تمرین میشوند. این مهارتها شامل شمردن تنفس، تمرکز آگاهانه بر فعالیت های جاری، برچسب زدن احساسات، تمرین یک موضع غیر قضاوتی، آزاد گذاشتن افکار در ورود و خروج، تصور اینکه ذهن مانند آسمان و افکار مانند ابرهای در حال گذر هستند (گرمر، 2005).
[1]. Accept & commitment therapy
[2]. Relational frame theory
[3]. Defusion
[4]. Cognitive Defusion
[5]. Self as Context
[6]. Claxton.G.N.
[7]. Generalized Anixity Disorder
[8]. McCown
[9]. Dialectical behavior therapy
[10]. Linehan
[11]. Miller
[12]. Gunderon
[13]. Hoffman
[14]. Manualized
[15]. Reasonable mind
[16]. Emotional mind
[17]. Wise-mind