
علل به وجود آمدن مشکلات رفتاری
آگوست 18, 2018علل مشکلات رفتاری
علل مشکلات رفتاری میتواند ترکیبی از عوامل محیطی شامل خانواده، مدرسه و فرهنگ و عوامل زیستشناختی ( ژنتیک و آسیب مغزی) باشد. در زیر به بررسی آنها میپردازیم.
2-1-6-1- عوامل محیطی
2-1-6-1-1- عوامل خانوادگی
متخصصان بهداشت روانی برانگیخته شدهاند که در درجه اول روابط والد و کودک را مسئول مشکلات رفتاری بدانند؛ زیرا خانواده هستهای متشکل از پدر، مادر و کودک تاثیر عمیقی بر رشد اولیه دارند. در حقیقت برخی از طرفداران نظریه روانکاوی عقیده دارند که تقریبا همه مشکلات جدی کودکان از تعاملهای منفی بین مادر و کودک در سنین اولیه ناشی میشود. بسیار واضح است که تاثیرات خانواده، تعاملی و تبادلی است و اثرهای والدین و کودکان بر یکدیگر متقابل است. حتی در مورد اختلالهای شدید و عمیق هیجانی و رفتاری امکان دستیابی به یافتههای معتبر و پایداری که بر اساس آنها در درجه اول والدین را مسئول مشکلات رفتاری بدانیم، وجود ندارد (کافمن، 2001). با وجود این، حساس بودن به نیازهای کودک، روشهای محبتآمیز در برخورد با رفتارهای نامناسب و تقویت (توجه و تحسین) برای رفتارهای مناسب، قطعاً در ایجاد رفتارهای مطلوب در کودکان تاثیر دارد. والدینی که در تربیت کودکان خود سهلگیر، اما در کنار آمدن با بدرفتاری، واکنش خصمانه، طردکننده، خشن و بی ثباتی دارند، احتمال دارد کودکان خشن و بزهکار داشته باشند.در خانوادههای از هم پاشیده و بی سازمانی که والدین نیز سابقه دستگیر شدن دارد یا خشن هستند، احتمال ترویج بزهکاری و کمبود مهارتهای اجتماعی بیشتر است (واتسون و گروس[1]، 2000؛ مک اووی و والکر[2]، 2000). والدین با سوء رفتار، غفلت کردن یا مراقبت ناکافی میتوانند در مشکلات هیجانی یا رفتاری کودکان خود تاثیر بگذارند. مشکلات سلوک در سنین پایین میتواند نتیجه ضعف در مراقبت باشد و مشکلات چندگانه اغلب پیامد عوامل خطزای جداگانهای است که از نوزادی آغاز میشود. بسیار احتمال دارد که بدرفتاری مزمن با کودک کم سن، منجر به پرخاشگری در رفتارکودک و طرد از طرف همسالان شود (هیوارد[3]، 2012).
2-1-6-1-2- عوامل مدرسه
بعضی از کودکان قبل از شروع مدرسه، دارای اختلالهای هیجانی و رفتاری هستند، بعضی دیگردر طول سالهای مدرسه، شاید تا اندازهای به خاطر تجارب مخرب در خود کلاس به چنین اختلالهایی مبتلا میشوند. کودکانی که در بدو ورود به مدرسه چنین اختلالهایی را نشان میدهند با توجه به چگونگی عملکرد کلاسی، ممکن است بهتر یا بدتر شوند. ممکن است بین خلق خو و شایستگی اجتماعی کودک با رفتار همکلاسیها و معلمان در ایجاد مشکلات رفتاری و هیجانی، تعامل ایجاد شود. وقتی کودک با یک سابقه خلق و خوی دشوار وارد مدرسه میشود، و برای کسب موفقیتهای تحصیلی و اجتماعی فاقد مهارت باشد، احتمالا پاسخهای منفی از طرف معلمان و همسالان دریافت میکند. مدرسه میتواند به چند طریق و نه صرفاً به یک شیوه خاص،در ایجاد مشکلات هیجانی کودکان موثر باشد. برای مثال ممکن است معلمان به ویژگیهای فردی دانشآموز بی توجه باشند و یا اطلاعت کورکورانه از قوانین و مقررات مدرسه را از آنها بخواهند (والکر، 2000؛ فورلانگ و همکاران[4]، 2004). ممکن است معلمان و والدین انتظارات سطح بالا یا پایین از موفقیت و سلوک کودکان داشته باشند. همچنین ممکن است با کودکی که آنها را ناامید میکند، چنان برخورد کنند که او بیکفایت و دوست نداشتنی است. انضباط در مدرسه ممکن است بسیار خشک، سست یا بی ثبات باشد. ممکن است محیط مدرسه به گونهای باشد که کودک بدرفتار با کسب شهرت و دریافت توجه ویژه تقویت شود (حتی اگر توجه با انتقاد و تنبیه صورت گیرد، در حالی که کودکی که درست تنبیه میشود مورد غفلت قرار گیرد. بالاخره ممکن است معلمان و همسالان الگوهایی برای بدرفتاری باشند.
2-1-6-1-3- عوامل فرهنگی
شرایط محیطی به غیر از خانواده و مدرسه، بر انتظارات والدین از کودکان و انتظارات کودکان از خودشان و همسالانشان تاثیر میگذارند. ارزشها و هنجارهای رفتاری از طریق انواع شرایط فرهنگی، درخواستها، ممنوعیتها و الگوها به کودکان منتقل میشوند. تاثیرات فرهنگی ویژهای از قبیل میزان خشونت در رسانهها، استفاده از وحشت به عنوان وسیله اعمال زور، در دسترس بودن مواد مخدر، تغییر معیارهای رفتار جنسی، توقعات و محدودیتهای مذهبی در رفتار و غیره به ذهن میرسد. از منابع مهم تاثیرات فرهنگی به خصوص بعد از ورود کودک به کلاسهای بالاتر ابتدایی، همسالان میباشد که معمولا کودکان از همسالان خود الگو میگیرند و رفتار نابهنجار همسالان به سرعت آنها را جذب میکند ( کارنیک[5]، 2004؛ والکر، 2005).
2-1-6-2- عوامل زیستشناختی
2-1-6-4-1- آسیب مغزی
بسیاری از افراد که دچار آسیب مغزی میشوند، اختلات رفتاری-عاطفی را تجربه میکنند. آسیب مغزی میتواند بر اثر رشد غیر طبیعی مغز یا بدکارکردی مغز بر اثر حادثه، رویدادی خاص، بیماریها، تغذیه نادرست یا مسمومیتهای اتفاقی که ساختار یا عملکرد مغز را درآن نقطه تغییر میدهد، باشد. محل و شدت آسیب هر دو در تعیین مشکلاتی که کودکان به آن دچار میشوند، دخالت دارند. به هر صورت همیشه نمیتوان ارتباط بین آسیب وارده و کار ناقص مغز را به دقت مشخص کرد. (کاکاوند، 1390). مطالعات دیگر نشان دادهاند که برای اکثریت قریب به اتفاق کودکان مبتلا به اختلالات عاطفی-رفتاری هیچ شواهدی از آسیب یا اختلال مغزی وجود ندارد (هیوارد،2012).
2-1-6-2-2- ژنتیک
عوامل ژنتیکی، عصبشناختی، بیوشیمیایی و ترکیبی از این عوامل ممکن است بر هیجانات ما تاثیر بگذارند. یقینا بین جسم و رفتار رابطهای وجود دارد و منطقی به نظر میرسد که برای برخی از اختلالات هیجانی- رفتاری عوامل زیستی علی را جستجو کنیم. همه کودکان با یک سبک رفتاری و خلق و خوی مشخص زیستی متولد میشوند. هرچند خلق و خوی مادرزادی کودکان ممکن است به وسیله شیوه تربیت آنها دگرگون شود، ولی برخی اعتقاد دارند که کودکان دارای خلق و خوی به اصطلاح دشوار، مستعد ابتلا به اختلاهای رفتاری-هیجانی هستند (کافمن، 2001). همانند افراد عقبمانده ذهنی، در میان افراد دارای ناتوانیهای شدید یا عمیق هیجانی شواهد بیشتر مبنی بر وجود عوامل زیستی میباشد. کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی به طور فراوان، اما نه همیشه نشانههایی از نقصهای عصب شناختی را، بروز میدهند. شواهد قانعکنندهای بر دخیل بودن عوامل ژنتیکی در اسکیزوفرنی وجود دارد. بستگان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، خطر افزایش ابتلا به اسکیزوفرنی که با عوامل محیطی به تنهایی توجیه نمیشود، را نشان دادهاند. با این حال ژنتیک به تنهایی علت اسکیزوفرنی نیست. خواهر و برادران افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، 50 درصد احتمال دارد به اسکیزوفرنی مبتلا شوند (پینینگتون[6]، 2002). کودک پارهای از خصایص را به ارث میبرد و مسلما این ارث را خواه داشت که روزی مانند والدین خود به اختلالهای رفتاری مبتلا شود. از نظر روانشناسی افراد مجرم حتی در 50 درصد موارد همان خصایص اجداد خود را دارا هستند. مسلم است که ما رفتار و اعمال بزهکارانه را به ارث نمیبریم. ساختمان بدنی، مزاج و گرایش به اجرای عمل به شیوهای خاص و آمادگی شخصی برای رفتار بزهکارانه است. این آمادگی سرشتی بر اثر برخورد با عوامل محیطی نامناسب بارز و ظاهر میگردند و در این مرحله است که آثار متقابل و مکمل عواملی مانند نیروهای بیولوژیکی، نوروشیمی و اجتماعی در ناسازگاری مشخص میگردد (میلانیفر، 1392).
2-1-7- مداخله و درمان
تعداد و گوناگونی روشهای درمانی برای کودکان تحول چشمگیری داشته است، به نحوی که امروزه بیش از 550 روش درمانی برای کمک به کودکان مورد استفاده قرار میگیرد (کازدین[7]، 2000). دارودرمانی[8]، رفتاردرمانی[9]، بازی درمانی[10] و درمان بینشگرا از روشهایی هستند که در فرایند درمان اختلالهای رفتاری مورد استفاده قرار میگیرند.
2-1-7-1- دارودرمانی
دارودرمانی برای درمان بعضی از اختلالهای رفتاری مورد استفاده قرار میگیرد. کودکان بیشفعال، بیتوجه و تکانشی در اغلب موارد با تجویز دارو درمان میشوند. برای درمان کودکان مبتلا به اختلالهای شدید رفتاری نیز تجویزهای دارو صورت میگیرد. دارو با هدف کنترل رفتارهای بسیار نامنظم یا آشفتهی آنان مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین مشکلات مزمن مانند بیاختیاری ادرار، افسردگی نوجوانان و سایر اختلالهای روانی، نیز با استفاده از دارو درمان میشوند. درمان با دارو در صورتی که با مداخلات درمانی دیگر از جمله آموزش والدین و مداخلات رفتاری ترکیب شود مؤثرتر است (فرند و بارسوک[11]، 2012).
2-1-7-2- رفتاردرمانی
رویکردهای درمانی چنین فرض میکنند که برخی رفتارهای نابهنجار کودکان آموخته میشوند. از اینرو کانون تمرکز این رویکرد، بازآموزی کودک با استفاده از اصولی است که از نظریههای یادگیری و در نتیجه پژوهش تجربی بدست آمدهاند. چنین اصول و روشهایی عبارتند از؛ تقویت مثبت، وقفه، سرمشقگیری و حساسیت زدایی نظامدار (فرند و بارسوک، 2012؛ مرادی و رضایی جمالوئی، 1392).
2-1-7-3- بازیدرمانی
بازیدرمانی برای خردسالان با چند هدف صورت میگیرد. بازیدرمانی، درمانگر را در شناخت تفکرات ناهشیار کودک و رفتارهای ناشی از آن یاری میدهد. کودکانی که مورد غفلت واقع میشوند، با استفاده از بازیدرمانی با بزرگسالان تعامل پیدا میکنند. همچنین فرصت مییابند تا با همسالان خود ارتباط برقرار کنند. بازیدرمانی به کودک اجازه میدهد، انگیزههای خود مانند آسیب رساندن به دیگران و مسائل جنسی را که در شرایط عادی قادر به بیان آنها نیست، نشان دهد.
2-1-7-4- درمان بینشگرا
در روش مذکور هدف درمان کمک به کودک جهت رشد بینش و شناخت نسبت به خود است. سپس زمینه برای از بین رفتن نشانگان و رشد رفتارهای انطباقی و جدید ایجاد میگردد (شکوهی یکتا و پرند، 1384).
[1]. Watson & Gross
[2] . McEvoy & Welker
[3]. Heward
[4]. Furlong & et al
[5]. Karnic
[6]. Pennington
[7]. Kazdin
[8]. Drug Therapy
[9]. Behavior Therapy
[10]. Play therapy
[11]. Friend & Bursuck