
چرا درک ناتوانی های یادگیری مهم است؟
پذیرش تفاوتها یا گوناگونیها در عملکرد دانشآموزان و اصلاح آموزش با توجه به نیازهای متفاوت دانشآموزان پیامدهای موفقیتآمیزی خواهد داشت که هدف آموزش دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری است. هدف معلمان- بدون درنظر گرفتن اینکه آیا منحصرا با دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری کار میکنند یا با دانش آموزان عادی، یا با آنهایی که ناتوانیهای اساسیتر دارند- باید با نیازهای انفرادی دانشآموزانشان متناسب باشد. شاید مهمترین نقشی که مطالعه ناتوانیهای یادگیری درآموزش دارد، این است که افراد نقاط قوت و ضعف متفاوتی دارند وآن ضعفها و قوتها باید در برنامهریزی و تدارک آموزش آنها در نظر گرفته شوند. آموزش باید انعطافپذیر و منطبق بر ویژگیهای دانشآموزان باشد.
بیش از 5 درصد کودکان سن مدرسه با ناتوانیهای یادگیری تشخیص داده شدهاند. برای آنهایی که به این دانشآموزان تدریس میکنند، دانستن ویژگیها، علل، ارزیابی و درمان ناتوانیهای یادگیری بسیار مهم است. همچنین معلمانی که عمدتا با دانشآموزان با ناتوانیهای دیگر همچون دانشآموزان دارای اختلالهای رفتاری یا هیجانی کار میکنند، از آگاهی و شناخت درباره ناتوانیهای یادگیری بهرهمند خواهندشد، زیرا این دانشآموزان غالبا ویژگیهای یادگیری دارند که مشابه ویژگیهای دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری است. یکی از موثرترین روشهای کاهش مشکلات رفتاری، توجه به عملکرد یادگیری تحصیلی دانشآموزان دارای اختلالهای رفتاری یا هیجانی است (کافمن، 2005).
درک مفهوم پیچیدهای مانند «یادگیری» یعنی توانایی توصیف آنچه یادگیری نیست، وآنچه که باعث میشود که یادگیری اتفاق نیفتد. روش مطالعه ناتوانیهایی یادگیری به ما در درک یادگیری طبیعی کمک میکند (گربر، 2000).
2-3- تعریف ناتوانیهای یادگیری دشواراست
در بعضی از قسمتهای جهان اصطلاح ناتوانیهای یادگیری معادل اصطلاح عقب ماندگی ذهنی خفیف در ایلات متحده است (اپ، 2001؛ استیونس و ورکوون، 2001). بنابراین مفهوم ناتوانیهای یادگیری به پیشرفت پایین تر از متوسط اشاره میکند که با عوامل حسی یا ذهنی دیگری قابل تبیین نیست و تقریبا پذیرش کاملی در بین مربیان وعموم مردم در ایالات متحده وبسیاری از کشورهای دیگر به دست آورده است (مازورک، و نیزر، 1994؛ وینزر، 1993).
اگرچه این موضوع کاملا پذیرفته شده است، اما مفهوم ناتوانیهای یادگیری هنوز به طور کامل شکل نگرفته است. همانند دیگرمفاهیم پیچیده اما مفید، اصطلاح ناتوانیهای یادگیری نیزهمواره به اصلاح نیاز دارد (برادلی، دنیلسون و هالاهان، 2002؛ کاوالی وفورنس، 1985، 1992؛ لیون وهمکاران، 2001 و همکاران).
تعاریف ناتوانی یادگیری تغییر یافتند
نارسایی پیشرفت: ازآغاز توجه به ناتوانیهای یادگیری روی مشکلاتی که درپیشرفت وجود دارد تاکید شده است. نارسایی پیشرفت به عنوان یکی از نشانههای اصلی ناتوانی یادگیری اهمیت بسیاری دارد اما همه دانشآموزانی که پیشرفت کمی دارند، ضرورتا ناتوانی یادگیری ندارند. برخی از دانشآموزان با ناتوانیهای دیگر به ویژه افراد دارای اختلالهای رفتاری یا هیجانی یا عقب ماندگی ذهنی پیشرفتی پایین تر ازمتوسط دارند. بنابراین بعید است دانش آموزی با پیشرفت بالاتر از متوسط به عنوان مبتلا به ناتوانی یادگیری شناخته شود.
تفاوتهای درون فردی: ممکن است دانش آموزی در یک یا چند زمینه، پیشرفت پایینتر ازمتوسط داشته باشد. این ویژگی ناتوانی یادگیری یعنی عملکرد ضعیف در بعضی از زمینه های تحصیلی آن را از عقب ماندگی ذهنی متمایزمی سازد.بعضی از افراد تفاوتهای درون فردی را در رابطه با توانایی و پیشرفت مورد ملاحظه قرار داده و آن را علت اصلی ناهماهنگی توانایی- پیشرفت دانستهاند.
مشکلات پردازش روان شناختی: نخستین متخصصان ناتوانیهای یادگیری معتقد بودند که نقص در چگونگی دریافت، سازماندهی و بیان اطلاعات دیداری و شنیداری کودکان دقیقا با مشکلات یادگیری شان مرتبط بوده و حتی ممکن است منشا مشکلات آنها باشد. از آن جا که در آن زمان ارزیابی معتبراین نقایص دشوار بود و چون بهبود عملکرد کودکان در این زمینهها به ندرت منجر به بهبود پیشرفت میشد، نظریه پردازشگری بحث انگیز بود و نهایتا کنار گذاشته شد (هالاهان وکروکشانک،1973، مان، 1979).
نارساییهای عصب شناختی: در تمام مدت تاریخچه ناتوانیهای یادگیری، متخصصان با این عقیده که مشکلات رفتاری اشاره شده در تعریف کرک،درحقیقت نتیجه تغییراتی خفیف در کارکردعصب شناختی است،دست به گریبان بوده اند.با این حال تا این اواخر دانشمندان قادر به اندازه گیری دقیق و دائمی تفاوت های عصب شناختی نبودهاند.
تعریف کنونی ناتوانی یادگیری:
مفهوم اصلی ناتوانیهای یادگیری ویژه، شامل اختلالهای یادگیری و شناخت است که در افراد درونی هستند. ناتوانیهای یادگیری ویژه به این دلیل ویژه هستندکه این اختلالها بر دامنه نسبتا محدودی از درسها و عملکردها تاثیر معنادار دارند. ناتوانیهای یادگیری ویژه ممکن است همراه با دیگر شرایط ناتوانیزا روی دهند، ناشی از شرایط دیگر، همچون عقب ماندگی ذهنی، اختلالهای رفتاری، کمبود فرصتهای یادگیری، یا نقایص حسی نیستند (برادلی وهمکاران، 2002ص792).